برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 17
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 18
گاهی وقتا بهت حسودی میکنم، البته فقط من نه، دوستِ صمیمیم هم بهت حسودی میکنه.
توی زندگیم یه شبحی و با این حال دلم برات تنگ میشه، اسمتو هرجا بشنوم لبخند میاد روی لبم و تویِ آبیا تورو میبینم، آبسسد شدم باهات و تو حتی روحت خبر نداره.
هی سعی میکنم از سرم بندازمت بیرون، ولی نمیتونم، ریشه کردی توی قلبم، مسئله توی مغزم بودنت نیست.
کاش بد نشه آخر این قصه...
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 16
سلام من anonymous هستم!یا همون ناشناس خودمون!ناشناس طور میام،مینویسم و میرم...
نامه هایی به منِ آینده
دفترچه ی ترشحات ذهنی
17:38 , دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ , anonymous
واقعا بغل میخوام
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 13
دستم رو مشت میکنم، خون تازه از ترک هاش میزنه بیرون
من دیگه نامرئی نیستم، نه اونطوری که قبلا بودم و کسی منو نمیدید، اما الان انگار یجاهایی پدیدار میشم و کاملا آبی ام، آبیِ غمگین
دوست ندارم بقیه اینطوری ببیننم و دلم میخواد دوباره نامرئی شم اون لحظات
به دست دختر روبرویی نگاه میکنم، مثل برگ گل لطیفه
دلم میخواد یه نفر فقط به من توجه کنه، ازینکه همش on my own ام خسته شدم
عینکمو درمیارم که چیزی نبینم.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 13
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 11
همه شون دارن از جلوی چشمام رد میشن
مداوم
و نمیتونم درمورد هیچکدومشون حرف بزنم
از مغزم برین بیرون، راحتم بزارین، حتی میتونم الان عمیق برم توی کار که فقط به اینا فکر نکنم
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 25
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 25
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 24
هیچ اتفاق بدی نیفتاده برعکس بعضی چیزا دارن عالیتر از حد انتظارم پیش میرن منم حال جسمانیم بهتر شده ولی دلم میخواد فردا دیگه من نباشم یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 28