فکرای شبانه شاید

ساخت وبلاگ

امشب یاغی رو نگاه کردم، شاید توی هر برهه ی دیگه ایی از زندگیم بودم اینقدر گریه مو درنمیاورد، اما همه اتفاقات و احساساتی که داشتم از چشمام بیرون ریخت.

به فاصله ی طبقاتی فکر کردم

به فاصله ی فرهنگ ها- حتی تحت عنوان یک ملیت-

به ناعادلانه بودن دنیا

به پول

به قوانینِ زورگو که فقط زورشون به بینواهای تنها و بی پول میرسه، وگرنه درمورد افراد بالا اجرا نمیشه

به پدرم

به اینکه چرا الان ندارمش، و اینم یکی از بی انصافی های دنیاست، وگرنه هیچ جای اینکه یه دختر توی بیست و یک سالگیش پدر نداشته باشه منطقی نیست

به اینکه چرا به هر ریسمونی که چنگ میزنم پوسیده ست، این سقوط تا کی قراره ادامه داشته باشه؟بالاخره یجایی میخورم زمین و با زجر میمیرم یا ریسمون سالمی دستم می افته؟

یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
ما را در سایت یه خسته نباشید به کدبانو ها! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 97 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 21:58