توی مطب نشستم، این چند وقته بیشتر از هر موقعی توی زندگیم درگیر اینجور چیزها بودم، دردهایی که دارم گاهی وقتا واقعا بیشتر از حد تحملم میشن و منی که از قرص متنفرم مجبورم ایبوبروفن و استامینوفن رو مثل نباتِ هِلی بخورم.
درسته که حسِ خیلی بدی ندارا که تنهایی پیگیر این کارها باشی، اما دوست داشتم کسی بود، و در عین حال دوست داشتم تنها از همه اینا گذر نمیکردم، شاید یکی از بزرگترین دلایلم در آینده برای تشکیل خانواده این باشه که موقعِ سختی ها کنارهم باشیم.
ترم جدیدم شروع شده، باید این ترم ماکسیمومِ خودم به توان دو رو بزارم که حداقل بتونم ترم قبلی رو جبران کنم.
و علاوه بر این، این ترم دوستی هم ندارم، یعنی هستند اما منجامعه گریز توانایی برقراری ارتباط باهاشون رو ندارم.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 78