فرودگاه

ساخت وبلاگ

توی این فرودگاه کوفتی نشستم، قهوه ام دستمه و دارم به این فکر میکنم که زندگی همش داره بهم سیلی میزنه که قویترم کنه، ولی هردفعه اندازه بار قبل درد میگیره و شاید بیشتر هم، فقط فکر کنم بعد یه مدت بی حس شم، متاسفانه هنوزاون مرحله نرسیده.

دفعه قبلی که اینجا بودم، گریون بودم، مریض بودم، بی جون و تبدار بودم.

الان همش عوض نشده، ولی حالم بهتره، زندگی واقعا عجیبه.

یه خسته نباشید به کدبانو ها!...
ما را در سایت یه خسته نباشید به کدبانو ها! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت: 15:46