توی این فرودگاه کوفتی نشستم، قهوه ام دستمه و دارم به این فکر میکنم که زندگی همش داره بهم سیلی میزنه که قویترم کنه، ولی هردفعه اندازه بار قبل درد میگیره و شاید بیشتر هم، فقط فکر کنم بعد یه مدت بی حس شم، متاسفانه هنوزاون مرحله نرسیده.
دفعه قبلی که اینجا بودم، گریون بودم، مریض بودم، بی جون و تبدار بودم.
الان همش عوض نشده، ولی حالم بهتره، زندگی واقعا عجیبه.
یه خسته نباشید به کدبانو ها!...برچسب : نویسنده : khateratetoosi بازدید : 37